بواسیرلغتنامه دهخدابواسیر. [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ باسور، که نوعی از بیماری مقعد و بینی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ باسور. بیماریی که در مقعد حادث گردد. (از اقرب الموارد). مرض مشهور و این جمع باسور است و آن گوشت پاره ای باشد که در مقعد یا بینی پیدا شود. (غیاث اللغات ).ماده ای که در اطراف مق
بواشیرلغتنامه دهخدابواشیر. [ ب َ ] (ع اِ) باستیانها. از لغات مولده است . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
بواسیرفرهنگ فارسی عمیدعارضۀ تورم رگهای مقعد که براثر یبوست یا نشستن زیاد بروز میکند و در مراحل پیشرفته با جراحی معالجه میشود؛ زخم و ورم بینی یا مقعد.
بواسیرفرهنگ فارسی معین(بَ) [ ع . ] ( اِ.) زخم و ورم رگ های مقعد که حاد آن موجب خونریزی می شود و با عمل جراحی معالجه می شود.
بواسیرگویش اصفهانی تکیه ای: bâbâsil طاری: bâbâsil طامه ای: bavâsil طرقی: bâbâsil کشه ای: bâbâsil نطنزی: bâvâsil
حصيرةدیکشنری عربی به فارسیبوريا , حصير , کفش پاک کن , پادري , زير بشقابي , زير گلداني , بوريا پوش کردن , باحصير پوشاندن , درهم گير کردن