poopedدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد شده، قورت دادن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، گوزیدن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، تمام شدن، باد و گاز معده را خالی کردن
poopدیکشنری انگلیسی به فارسیکلوچه، کشتیدم، صدای قلپ، صدای کوتاه، قسمت بلند عقب کشتی، ادم احمق، قورت دادن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، گوزیدن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، تمام شدن، باد و گاز معده را خالی کردن
موخرة السفينةدیکشنری عربی به فارسیکشتيدم , صداي قلپ , صداي کوتاه , قسمت بلند عقب کشتي , صداي بوق ايجاد کردن , قورت دادن , تفنگ درکردن , باد وگاز معده را خالي کردن , گوزيدن , باعقب کشتي تصادم کردن , فريفتن , ادم احمق , از نفس افتادن , خسته ومانده شدن , تمام شدن