باتقوافرهنگ مترادف و متضادبافضیلت، پرهیزکار، پارسا، پاکدامن، خویشتندار، دیندار، زاهد، صالح، عفیف، متقی، متورع ≠ بیتقوا
تیراکولغتنامه دهخداتیراکو. [ ک ُ ] (اِخ ) حقوق دان و مرد بافضیلت فرانسه (1480-1558م .) که از دوستان و حامیان رابله بود. (از لاروس ).
بالغتنامه دهخدابا. (حرف اضافه ) ابا. پهلوی ، اپاک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی مع، است که بجهت مصاحبت باشد. (برهان ). مع. (منتهی الارب ). بمعنی مع چنانکه گوئی اسپی با زین مکلل خریدم . (غیاث ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بفتح اول با الف کشیده بمعنی مع است که برای مصاحبت باشد. (هفت قلزم ). و