برّاقیتسنجglossimeter/ glossmeterواژههای مصوب فرهنگستانسنجافزاری برای اندازهگیری برّاقیت که تابعی از مشخصات بازتابش نفوذی و آینهای ماده است
مقیاسهای اندازهگیری برّاقیتgloss measurement scalesواژههای مصوب فرهنگستانسامانههایی برای تعیین عددی میزان برّاقیتی که انسان با چشم درک میکند
برکتفرهنگ فارسی عمید۱. فراوانی؛ افزونی؛ بسیاری.۲. خجسته بودن؛ مبارکی: به برکت زحمات شما کارمان زود به اتمام رسید.۳. (اسم) نعمتها.
برکتلغتنامه دهخدابرکت . [ ب َ رَ ک َ/ ب َ ک َ ] (از ع ، اِمص ) برکة. رجوع به برکة شود. || خجستگی . (فرهنگ فارسی معین ) : از بَرْکت این نور فراخواند قران رابنوشته بر افلاک و بر و بحر و جبالش . ناصرخسرو.