بانکbank 1واژههای مصوب فرهنگستانمؤسسهای انتفاعی با نقش واسطهگری مالی در بازار پول و سرمایه و دیگر خدمات مالی
بانک اصطلاحاتterm bankواژههای مصوب فرهنگستاندادگانی رایانهای، غالباً چندزبانه، متشکل از اصطلاحات تخصصی یک یا چند حوزۀ موضوعی
بانک بذرseed bankواژههای مصوب فرهنگستانمحل ذخیرهسازی و نگهداری بذرها برای حفاظت از گونهها و کشت آنها در صورت نیاز
بینکلغتنامه دهخدابینک . [ ن َ ] (اِ) مردمک چشم . (آنندراج از بهار عجم ). بینک چشم ؛ مردمک چشم و حدقه . (ناظم الاطباء).
بینی و بینکلغتنامه دهخدابینی و بینک . [ ب َ وَ ب َ ن َ ک َ ] (ع ق مرکب ) میان من و تو. بین من و تو. حقاً. راستی .
بینک و بین الغتنامه دهخدابینک و بین ا. [ ب َ ن َ ک َ وَ ب َنَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان تو و خدا. براستی . حقاً.در مورد قسم گویند. و رجوع به بینی و بین اﷲ شود.
حمامةالمسجدلغتنامه دهخداحمامةالمسجد. [ ح َ م َ تُل ْ م َ ج ِ ] (اِخ ) لقب عبدالملک بن مروان اموی بود پیش از رسیدن بخلافت . و او پیوسته در مسجد بودی و قرآن خواندی و چون خلافت یافت مصحف از دست بنهاد و گفت : هذا فراق بینی و بینک .