تاربافهfiber bundleواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تارهای نوری شفاف که برای انتقال نور یا تصویر به کار میرود
تاربافۀ ناهمدوسincoherent fiber bundleواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تارهای نوری که برای انتقال نور به کار میرود
تاربافۀ همدوسcoherent fiber bundleواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تارهای نوری که برای انتقال تصویر به کار میرود
پیوندینۀ تاربافهایfascicular graftواژههای مصوب فرهنگستانپیوندینۀ عصبی که در آن رشتهعصبهای دستهشده نزدیک به یکدیگر قرار داده میشوند و سپس جداگانه به هم بخیه میشوند
پیوندینۀ تاربافهایfascicular graftواژههای مصوب فرهنگستانپیوندینۀ عصبی که در آن رشتهعصبهای دستهشده نزدیک به یکدیگر قرار داده میشوند و سپس جداگانه به هم بخیه میشوند
تاربافۀ ناهمدوسincoherent fiber bundleواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تارهای نوری که برای انتقال نور به کار میرود
تاربافۀ همدوسcoherent fiber bundleواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تارهای نوری که برای انتقال تصویر به کار میرود
تورتیغۀ جسم اسفنجی آلتtrabeculae corporis spongiosi penisواژههای مصوب فرهنگستانبافتی متشکل از دستههای پرشماری از تاربافههای ماهیچهای (cords of fibromuscular) در سراسر حشفه که به آن ساختاری اسفنجی میدهد
تورتیغۀ جسم غاری آلتtrabeculae corporum cavernosorum penisواژههای مصوب فرهنگستانبافتی متشکل از دستههای پرشماری از تاربافههای ماهیچهای (cords of fibromuscular) در سراسر جسم غاری آلت مردانه که پرخون شدن آن باعث نعوذ میشود