تجارت حیاتوحشwildlife tradeواژههای مصوب فرهنگستانفروش یا مبادلة منابع گیاهی و جانوری وحشی شامل جانور و گیاه زنده یا محصولات نظیر برخی فراوردههای خوراکی یا دارویی یا پوست و چرم
تزاریدلغتنامه دهخداتزارید. [ ت َ ] (ع اِ) چین ها و شکن ها که مشابه بافتن زره باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غصون الدماغ لان نظمها یشبه نظم زردالجوشن . لکن زردالمقدم اکثر افراداً من زردالمؤخر. (بحر الجواهر).
تجارتلغتنامه دهخداتجارت . [ ت ِ رَ ] (ع مص ) تجارة. سوداگری و بازرگانی . (ناظم الاطباء). بازرگانی کردن . (آنندراج ). بازرگانی و خرید و فروش . (فرهنگ نظام ). بده بستان معامله . بازارگانی . داد و ستد. ستد و داد. سودا. سوداگری . بیع و شری : تاجران و تجار کتاب اشعیا 23</
تجارتلغتنامه دهخداتجارت . [ ت ِ رَ ] (ع مص ) تجارة. سوداگری و بازرگانی . (ناظم الاطباء). بازرگانی کردن . (آنندراج ). بازرگانی و خرید و فروش . (فرهنگ نظام ). بده بستان معامله . بازارگانی . داد و ستد. ستد و داد. سودا. سوداگری . بیع و شری : تاجران و تجار کتاب اشعیا 23</
تجارتلغتنامه دهخداتجارت . [ ت ِ رَ ] (ع مص ) تجارة. سوداگری و بازرگانی . (ناظم الاطباء). بازرگانی کردن . (آنندراج ). بازرگانی و خرید و فروش . (فرهنگ نظام ). بده بستان معامله . بازارگانی . داد و ستد. ستد و داد. سودا. سوداگری . بیع و شری : تاجران و تجار کتاب اشعیا 23</