ترسیرالغتنامه دهخداترسیرا. [ ت ِ ] (اِخ ) ترسیره . جزیره ای در مجمعالجزایر آسور است که 94000 تن سکنه دارد و مرکز آن آنگارا است . و شراب و میوه محصول آنجاست . و رجوع به ترسیره و قاموس الاعلام ترکی شود.
ترشرولغتنامه دهخداترشرو. [ ت ُ / ت ُ رُ رو ] (ص مرکب ) آنکه دارای روی درهم کشیده بود. (ناظم الاطباء). ترش رخساره . (مجموعه ٔ مترادفات ) : ترشروئی ، ابوالعباس نامی نشسته بر بساط آل عباس . سوزنی .چو م
ترشرویلغتنامه دهخداترشروی . [ ت ُ / ت ُ رُ رو ] (ص مرکب ) ترش رخساره ، کنایه از ناخوش و بیدماغ . (آنندراج ). ترشرو. عبوس : ما سیکی خوار نیک ، تازه رخ و صلحجوی تو سیکی خوار بد، جنگ کن و ترشروی .منوچهری .<