تپوریهالغتنامه دهخداتپوریها. [ ت َ ] (ص نسبی ، اِ) ساکنان تپورستان ، طبرستان ، تبرستان . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1386، 1508، 1644، <span class="hl" dir="ltr"
تاریهالغتنامه دهخداتاریها. (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند دارای 1000 تن سکنه . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
نورشناسی تارهاfiber opticsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از نورشناسی/ اپتیک که در آن نشانک/ سیگنالها و تصویرهایی که بهوسیلۀ تارهای نازک شیشهای یا پلاستیکی انتقال مییابند، مورد بررسی قرار میگیرند متـ . اپتیک تارها
فراداتلغتنامه دهخدافرادات . [ فْرا / ف َ ] (اِخ ) پارسی . کسی است که اسکندر مقدونی مطابق روایات مورخان پس از مغلوب کردن مردم شمال ایران ، او را به حکومت آنها گماشت . (از ایران باستان ج 2 ص 1647