تکالبلغتنامه دهخداتکالب . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) با هم برجستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توائب .(اقرب الموارد). تَکلاب مثله . یقال : هم یتکالبون علی کذا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جنگ و بدی کردن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تجاهر قوم به دشمنی و در الاساس : تکالب خصم
تقالیبلغتنامه دهخداتقالیب . [ ت َ ] (ع اِ) بازگونه گشتن ها و انقلابات و گردشهای زمانه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تبدیلات و تحویلات و انقلابات . (ناظم الاطباء).
تقلبلغتنامه دهخداتقلب . [ ت َ ق َل ْ ل ُ ] (ع مص ) دست انداختن در امور بخواست خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تصرف در کارها بخواهش خود. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || برگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگردیدن . (زوزنی ). ورگردیدن . (تاج المصادر
تقلیبلغتنامه دهخداتقلیب . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). برگردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باژگونه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : خفته از احوال دنیا ر
تکلیبلغتنامه دهخداتکلیب . [ ت َ ] (ع مص ) سگ داری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). || سگ را تعلیم کردن . (تاج المصادر بیهقی ). سگ را شکار آموختن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). تربیت و تعلیم کردن سگ را برای شکار. (ناظم
متکالبلغتنامه دهخدامتکالب .[ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) جنگ و بدی کننده با هم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خشمناک و غضبناک بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). رجوع به تکالب شود.
عَسَيْتُمْفرهنگ واژگان قرآناز شما انتظار مي رفت (در عبارت "فَلَوْ صَدَقُواْ ﭐللَّهَ لَکَانَ خَيْراً لَّهُمْ *فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِي ﭐلْأَرْضِ وَتُقَطِّعُواْ أَرْحَامَکُمْ "آيا از شما توقع ميرفت که از کتاب خدا و عمل به آنچه در آن است که يکي از آنها جهاد در راه خدا است اعراض نموده و در نتيجه دست
باهملغتنامه دهخداباهم . [ هََ ] (ق مرکب ) همراه . معاً. به معیت . به اتفاق . به اتحاد. با یکدیگر. (ناظم الاطباء). بهم . متفقاً. متحداً. جفت . یکجا : خوبان چو بهم گرمی بازار فروشندباهم بنشینند و خریدار فروشند. عرفی .الفة؛ باهم آمیخت
متکالبلغتنامه دهخدامتکالب .[ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) جنگ و بدی کننده با هم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خشمناک و غضبناک بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). رجوع به تکالب شود.