جنوبیلغتنامه دهخداجنوبی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جنوب . || روز گرم و تابناک . (ناظم الاطباء) : فصل جنوبی ، هرگاه زمستان جنوبی باشد یعنی گرم و بارنده و از پس او بهار شمالی باشد یعنی سرد و خشک بیشتر زنان آبستن را بچه بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).- جنوبی طالع <span
زنوبیلغتنامه دهخدازنوبی . [ زِ ن ُ ] (اِخ ) همسر رادامیست شاهزاده ٔ گرجستان که با حیله و نیرنگ بر مهرداد پادشاه ارمنستان غلبه کرد و خودپادشاه ارمنستان گردید. پس از چندی ارامنه برضد او شوریدند رادامیست با زنش فرار کرد و در حال فرار برای اینکه زنش اسیر دشمنان نگردد زخمی مهلک بر زنوبی وارد ساخت و
جنوبیلغتنامه دهخداجنوبی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جنوب . || روز گرم و تابناک . (ناظم الاطباء) : فصل جنوبی ، هرگاه زمستان جنوبی باشد یعنی گرم و بارنده و از پس او بهار شمالی باشد یعنی سرد و خشک بیشتر زنان آبستن را بچه بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).- جنوبی طالع <span
چین جنوبیلغتنامه دهخداچین جنوبی . [ ن ِ ج َ / ج ُ ] (اِخ ) رجوع به چین و تاریخ مغول اقبال ودایرة المعارف فارسی شود.
زاب جنوبیلغتنامه دهخدازاب جنوبی . [ ب ِ ج َ ] (اِخ ) رجوع به دائرة المعارف بستانی و زاب کبیر در همین لغت نامه شود.