لغتنامه دهخدا
حذافیر. [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حُذفور و حِذفار. مردمان آماده ٔ جنگ . (منتهی الارب ). || سرها. کناره های چیزی . کنارهای چیزی . نواحی . جمله . تمامی . گرفتن بحذافیر چیزی را؛ بالتمام یا به جوانب یا به اعالی آن .- بحذافیره ، بحذافیرها ؛ بجمله . بالتمام . ب