درشملغتنامه دهخدادرشم . [ دُ رُ ] (اِ) در لهجه ٔ خراسان ، نشانه . علامت . ملمح . (یادداشت مرحوم دهخدا).
امتصاصدیکشنری عربی به فارسیجاذب , جالب , دلربا , جذاب , درکش , دراشام , جذب , درکشي , دراشامي , فريفتگي , انجذاب , مکيدن , مک زدن , شيره کسي را کشيدن , مک , مک زني , شيردوشي