دهمینلغتنامه دهخدادهمین . [ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ) چیزی که در مرتبه ٔ ده واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). دهمی . و رجوع به دهم و ده شود.
دهمنلغتنامه دهخدادهمن . [ دَ م َ ] (ع اِ) لقب پادشاهان فارس . ج ، دهامنه . (ناظم الاطباء). لقب پادشاهان فارس همچو قیل برای پادشاهان یمن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ج 9 ص 307). نزد ایرانیان به منزله ٔ قیل است در یمن . (فیر
دحمانلغتنامه دهخدادحمان . [ دُ ](اِخ ) عبدالرحمن بن عمرو ملقب به دحمان الاشقر از موالی لیث بن عبدمناة دانای به خنیاگری و از ظرفاء مغنیان مشهور عهد مهدی و هادی خلفاء عباسی است و در زمان هارون درگذشته است . از سعید خنیاگری آموخت و نبوغ یافت و به خلیفه مهدی پیوست . او را در اغانی آوازها است . مرد
دوازدهمینلغتنامه دهخدادوازدهمین . [ دَ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) دوازدهم . دوازدهمی . رجوع به دوازده و دوازدهمی و دوازدهم شود.
چهاردهمینلغتنامه دهخداچهاردهمین . [ چ َ / چ ِ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) چهاردهم . (مرکب از چهارده + میم ماقبل مضموم ، پسوند عدد ترتیبی + «ین »، علامت نسبت ) آنچه درمرتبه ٔ چهاردهم قرار گیرد. رجوع به چاردهمین شود.
چاردهمینلغتنامه دهخداچاردهمین . [ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) مخفف چهاردهمین . چاردهمی . چیزی در مرتبه ٔ چهاردهم .
شانزدهمینلغتنامه دهخداشانزدهمین . [ دَ هَُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ، اِ) در مرحله ٔ شانزدهم . (فرهنگ فارسی معین ).
نوزدهمینلغتنامه دهخدانوزدهمین . [ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) عدد ترتیبی برای نوزده . در مرحله ٔ نوزدهم . (فرهنگ فارسی معین ).