دقابلغتنامه دهخدادقاب . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
ذوعقابلغتنامه دهخداذوعقاب . [ ع ِ ] (ع ص مرکب ) صاحب شکنجه و عقوبت : اِن ّ رَبّک لذو مغفرة و ذوعقاب الیم . (قرآن 41 / 43)؛ بتحقیق پروردگارت صاحب آمرزش و صاحب شکنجه و عقو
دژکوبلغتنامه دهخدادژکوب . [ دِ ] (نف مرکب ) کوبنده ٔ دژ. آنکه یا آنچه دژ را بکوبد و ویران کند. || (اِ مرکب ) آلتی که برای خراب کردن دژها درجنگ بکار میرفته است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).