دیوجفتلغتنامه دهخدادیوجفت . [ وْ ج ُ ] (ص مرکب ) که با دیو دمسازو جفت باشد. جفت و قرین دیو. || به مجاز بیعقل . قرین بیخردی . همنشین دیو. بیراه : یکایک سخن نزد رستم بگفت که بیهش ورا دیدم و دیوجفت .فردوسی .
دوجفتلغتنامه دهخدادوجفت . [ دُ ج ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 24 هزارگزی باختر آستانه سرراه قدیم بروجرد به اراک . کوهستانی و سردسیر و دارای 367 تن سکنه . آب آن ازقنات و چشمه است . (ا
دوجفتپاویسانDiplopodaواژههای مصوب فرهنگستانردهای از بیوَرپاوندان که بدنشان اغلب استوانهای است و سرشان دارای شاخکهای (antenna) کوچک و چشمهای ساده است؛ تعداد بندهای بدن آنها متغیر است و معمولاً در هر بند دو جفت پای کوتاه دارند متـ . هزارپاویسان millipedes