رازنانلغتنامه دهخدارازنان . (اِخ ) در نزهة القلوب رازنان نام دهی جزء بخش قهاب اصفهان آمده است . با نسخه ٔ بدل : رازان . اما در فرهنگ جغرافیایی ایران (ج 10) رادان ضبط است . رجوع به رادان شود. (نزهة القلوب چ اروپا مقاله ٔ ثالثه ص 51</sp
روزنیانلغتنامه دهخداروزنیان . (اِخ ) دهی از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز با 52 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ سیوند، محصول آن غلات و چغندر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
ریزنانلغتنامه دهخداریزنان . [ زَ / زْ ] (اِ) آنچه در پس در گذاشته شودتا گشوده نگردد. (از شعوری ج 2 ص 20) (ناظم الاطباء).
رزنینلغتنامه دهخدارزنین . [ رَ ] (اِ) به معنی رزفین . (از شعوری ج 2 ص 19).آنچه بدان در را بندند. (ناظم الاطباء) : سخن زن را مؤثر چون نباشدشود شوهر چو رزنین بر در خود. ؟ (ا
حافظ عراقیلغتنامه دهخداحافظ عراقی . [ ف ِ ظِ ع ِ ] (اِخ ) ابوالفضل عبدالرحیم بن حسین بن عبدالرحمن ، معروف به حافظ عراقی . محدث کبیر کردنژاد. مولد او بسال 725 هَ . ق ./ 1325 م . در رازنان از اعمال ش