روی سختهلغتنامه دهخداروی سخته . [ س َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) روسخته و انتیمون . (ناظم الاطباء). رجوع به روسخته و انتیمون شود.
روسختجلغتنامه دهخداروسختج . [ س َ ت َ ] (معرب ، اِ) معرب راسخت . روسوخته . (فرهنگ فارسی معین ). مأخوذ از روسخته فارسی و بمعنی آن . (فرهنگ نفیسی ). مس سوخته . (برهان قاطع) (از دزی ج 1 ص 569) (لغت محلی شوشتر). بعربی نحاس محرق گو