جوائحلغتنامه دهخداجوائح . [ ج َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ جائحة. سختی ها که شتران را هلاک کنند. || بلاها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به جائحة شود.
جواةلغتنامه دهخداجواة. [ ج َ ] (ع اِ) غلاف دیگ . (منتهی الارب ). چیزی که دیگ بر روی آن نهند. رجوع به جواء و جیاء و جیاءة و جیاوة شود.
زواحلغتنامه دهخدازواح . [ زَ ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زواهلغتنامه دهخدازواه . [ زِ ] (اِ) طعامی باشد که بجهت زندانیان مهیا سازند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طعامی بود که به زندانیان دهند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 469). طعامی باشد که از بهر زندانیان سازند. (صحاح الفرس ). طعامی که برای زندانیان پزند... (فر
زوایة توازیangle of parallelismواژههای مصوب فرهنگستاندر صفحة هذلولوی، زاویة حادة یک مثلث قائمالزوایه که دو ضلع مجانبی دارد
تدفین زانوتمامخمیدهknee tightly flexed burialواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تدفین خمیده که در آن زوایۀ زانوان کمتر از ده درجه است
کوژی کف شناورdeadrise, rise of floor, rise of bottom, dead risingواژههای مصوب فرهنگستانزوایة قاب میانی (mid-ship frame) شناور با صفحة افقی مازه