صرخیانیلغتنامه دهخداصرخیانی . [ ص ُ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن حامدصرخیانی . وی از ابواسحاق بن ابراهیم بن احمدبن محمد المذکر المروزی و از وی قاضی ابوسعد عبدالکریم بن احمدبن ابراهیم وزان طبری روایت دارد. (سمعانی ص 351).
شرخانلغتنامه دهخداشرخان . [ ش َ ] (ع اِ) تثنیه ٔشرخ . هر دو کرانه ٔ سوفار. (منتهی الارب ). گشادگی میان پالان اشتر بود. (مهذب الاسماء). رجوع به شرخ شود.
شیرخانلغتنامه دهخداشیرخان . (اِخ ) از سرداران سلاطین غور که در کالپور حکومت کرد. (حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 419). چهاردهمین از حکام بنگاله پس از سال 659 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
عماراتلغتنامه دهخداعمارات . [ ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچمال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه ، واقع در 14هزارگزی جنوب باختری صحنه و 10هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ کرمانشاه به همدان . ناحیه ای است دشت و دارای آب و هوای سرد معتدل و
خانیلغتنامه دهخداخانی . (اِ) حوض و چشمه ٔ آب را گویند .(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : دو خانی پدید آید اندر دو چشم از آن روی ناری و زلف دخانی . قطران .گوید این خاقانی دریامثابت خود منم خوانمش خاقانی اما از میان افتاده