سعدیهفرهنگ نامها(تلفظ: saediye) (عربی) (سعد + ایه (پسوند نسب)) ، منسوب به سعد ، مربوط به سعد . ← سعد ، به علاوه (به مجاز) سعادتمند و خوشبخت .
سهدهلغتنامه دهخداسهده .[ س َ دَ ] (ع ص ، اِ) قابل اعتماد از سخن و جز آن . یقال : مارایت منه سهدة؛ ای امر اعتمد علیه من کلام او خبر. || (اِمص ) بیداردلی . (منتهی الارب ).
شهدةلغتنامه دهخداشهدة. [ ش َ دَ ] (ع اِ) اخص است از شهد که بمعنی انگبین با موم است . (منتهی الارب ). یک قطعه از عسل با موم . (ناظم الاطباء).
شهدیهلغتنامه دهخداشهدیه . [ ش َ دی ی َ ] (ص نسبی ) تأنیث شهدی . (یادداشت مؤلف ).- قروح شهدیه ؛ قروح خبیثه . (یادداشت مؤلف ).
شهیدهلغتنامه دهخداشهیده . [ ش َ دَ / دِ ] (اِ) آش بلغور. (ناظم الاطباء). || هر آشی که دارای گوشت و مسکه و سبزیهای خوشبو باشد. (ناظم الاطباء). || بره ٔ بریان یا هریسه . (یادداشت مؤلف ). هریسه . (دهار). هریسه ، و گویند بره ٔبریان . (مهذب الاسماء).
شیماءلغتنامه دهخداشیماء. [ ش َ ] (اِخ ) دختر حلیمه ٔ سعدیه خواهر رضاعی نبی (ص ). (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
قرن ظبیلغتنامه دهخداقرن ظبی . [ ق َ ن ُ ظَب ْی ْ ] (اِخ ) آبی است بالای سعدیه ، و گویند کوهی است در نجد از بنی اسد. (معجم البلدان ).
ظریفیلغتنامه دهخداظریفی . [ ظَ ] (اِخ ) (شیخ عمرافندی ) از شعرای متأخر عثمانی و از مشایخ طریقت سعدیّة، از مردم روسچق . وفات 1210 هَ . ق .
شیمافرهنگ نامها(تلفظ: šimā) (عربی) زن خال دار ؛ (در اعلام) دختر حلیمهی سعدیه خواهر رضاعی نبی اکرم (ص) .
نحملغتنامه دهخدانحم . [ ن َ ح َ ] (ع ق ) بمعنی نعم است ، یعنی آری . (ناظم الاطباء). لغتی است در نعم . (منتهی الارب ). لغتی است سعدیة در نعم . (اقرب الموارد).