سلامةلغتنامه دهخداسلامة. [ س َ م َ ] (اِخ ) (وفات 530 هَ .ق .) ابن مبارک بن رحمون بن موسی . پزشکی دانشمند و یهودی و از اهل مصر بود. او بر کتاب جالینوس تسلط و اطلاع کافی داشت . در منطق و علوم حکمی سرگرم بود. او راست تصنیفاتی از جمله : نظام الموجودات و مقاله ای
سلامةلغتنامه دهخداسلامة. [ س َ م َ ] (اِخ ) ابن جندل بن عمروبن کعب التمیمی وی بسال 23 قبل از هجرت درگذشت . شاعری جاهلی و از اهل حجاز است و در طبقه ٔ «متلمس » بشمار آمده است . شعر او در حکمت وجودت است و در جمهره اشعار عرب او را قصیده ای است . (اعلام زرکلی ج <sp
سلامةلغتنامه دهخداسلامة. [ س َ م َ ] (اِخ ) ابن غیاض بن احمد ابوالخیر الکفر طایی نحوی وی ادب را در مصر نزد علی بن ابی القاسم علی بن جعفربن القطاع السعدی فراخواند. و او را مصنفاتی است از آنجمله کتاب التذکرة و کتاب ماتلحن فیه العامه فی زمانه ، و رسالة فی الحض در تعلیم عربیت . وی بسال <span class
سلامةلغتنامه دهخداسلامة. [ س َ م َ ](اِخ ) ابن عبدالباقی بن سلامة مکنی به ابوالخیر الانباری . وی مردی عالم بعلم قراآت و عربی و فنون ادب بود.و فنون ادب را نزد علی بن طاووس آموخت . پس بمصر رفت و در آنجا سکونت گزید. و مقام صدارت مسجد جامع عمروبن العاص را قبول کرد. او راست مصنفاتی از آنجمله شرح بر
سلامیهلغتنامه دهخداسلامیه . [ س َ می ی َ ] (اِخ ) دهی است از موصل . (منتهی الارب ). قریه ٔ بزرگی است در نواحی موصل در مشرق دجله که بین این دو هشت فرسخ مسافت است و از بزرگترین قریه های موصل و آبادترین آن بوده است . (از معجم البلدان ).
صلامةلغتنامه دهخداصلامة. [ ص َ / ص ُ / ص ِ م َ ] (ع اِ) گروه مردم . ج ، صلامات . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
سلامهفرهنگ نامها(تلفظ: salāme) (عربی) (در اعلام) سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد بن شهریار یا هرمزان و همسر امام حسین (ع) .
علی سلامةلغتنامه دهخداعلی سلامة. [ ع َ ی ِ س َ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی سلامه ٔ صنعانی . وی در دهم رمضان المبارک سال 1090 هَ .ق . در صنعاء درگذشت . او راست : 1- شرح بر الفصول اللؤلؤیة فی الاصول الفقهیة. <span class="hl" dir=
بئر حسین بن سلامهلغتنامه دهخدابئر حسین بن سلامه . [ ب ِءْ رِ ح ُ س َ ن ِ ن ِ س َ م َ ] (اِخ ) نام چاهی در راه مکه . ناصرخسرو گوید: هفت فرسنگ از مکه برفتم ، مرغزاری بود،از آنجا کوهی پدید آمد، چون به راه کوه شدیم صحرایی بود و دیهها چاهی بود که آن را بئر الحسین بن سلامه میگفتند. (از سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیر
علی سلامةلغتنامه دهخداعلی سلامة. [ ع َ ی ِ س َ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی سلامه ٔ صنعانی . وی در دهم رمضان المبارک سال 1090 هَ .ق . در صنعاء درگذشت . او راست : 1- شرح بر الفصول اللؤلؤیة فی الاصول الفقهیة. <span class="hl" dir=
حسین باسلامةلغتنامه دهخداحسین باسلامة. [ ح ُ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن سالم عمربن عوض باسلامة از آل بادلس کندی حضرمی مکی مورخ . در مکة 1299 هَ . ق . 1881/ م . متولد شد و در همانجا در 1356</spa
نارالسلامةلغتنامه دهخدانارالسلامة. [ رُس ْ س َ م َ ] (ع اِ مرکب ) آتشی بوده است که اعراب هنگام مراجعت کسی از سفر غانماً سالماً برمی افروختند. رجوع به بلوغ الارب ج 2 ص 163 شود.
باسلامةلغتنامه دهخداباسلامة. [ س َ م َ] (اِخ ) از قرای بغداد است و آنجا بود که جنگ بین حسن بن سهل و ابن ابی خالد وابی الشوک در زمان مأمون رخ داد. (معجم البلدان ).
علی سلامةلغتنامه دهخداعلی سلامة. [ ع َ ی ِ س َ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی سلامه ٔ صنعانی . وی در دهم رمضان المبارک سال 1090 هَ .ق . در صنعاء درگذشت . او راست : 1- شرح بر الفصول اللؤلؤیة فی الاصول الفقهیة. <span class="hl" dir=