خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنجیدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنجیدگی
/sanjidegi/
معنی
۱. سنجیده بودن.
۲. آزمودگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. متانت، وقار ≠ ناسنجیدگی
۲. دانایی، فهمیدگی ≠ ناسنجیدگی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنجیدگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. متانت، وقار ≠ ناسنجیدگی ۲. دانایی، فهمیدگی ≠ ناسنجیدگی
-
سنجیدگی
لغتنامه دهخدا
سنجیدگی . [ س َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی سنجیده . || پختگی . || وزنة. (منتهی الارب ). رجوع به سنجیده و سنجیدن شود.
-
سنجیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sanjidegi ۱. سنجیده بودن.۲. آزمودگی.
-
جستوجو در متن
-
متانت
واژگان مترادف و متضاد
۱. سنجیدگی، سنگینی، وقار، وقر ۲. اهستهکاری ۳. استواری، نیرومندی
-
ناسنجیدگی
لغتنامه دهخدا
ناسنجیدگی . [ س َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) مقابل سنجیدگی . رجوع بدان کلمه شود.
-
سخت
لغتنامه دهخدا
سخت . [ س ُ / س َ ] (اِ) سنجیدگی . || ترازو. (ناظم الاطباء).
-
مادرانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ن ) (ص مر. ق مر.) مانند مادر، از روی مهر و سنجیدگی .
-
پختگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمودگی، حذاقت، سنجیدگی، فهمیدگی، کمال ۲. رسایی، نضج ۳. احتیاط، حزم، دوراندیشی ≠ خامی
-
موقر
فرهنگ نامها
(تلفظ: movaqqar) (عربی) دارای سنجیدگی در گفتار و کردار چنان که احترام دیگران را جلب کند ، دارای وقار و متانت ، متین ؛ محکم و اثر گذار ؛ (در حالت قیدی) با احترام و وقار .
-
وزنة
لغتنامه دهخدا
وزنة. [ وِ ن َ ] (ع اِمص ) سنجیدگی . (منتهی الارب ): انه لحسن الوزنة؛ ای الوزن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). برای نوع وزن است . (اقرب الموارد).
-
موزونی
لغتنامه دهخدا
موزونی . [ م َ ] (حامص ) سنجیدگی و نیک وزن کرده شدگی و نیک آراستگی . (ناظم الاطباء). سختگی . تناسب . || (اصطلاح عروضی ) نیک سنجیده و دارای وزن بودن شعر. (از ناظم الاطباء).
-
محکم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mohkam ۱. استوار؛ سخت.۲. دارای پایداری که بهراحتی سست نمیشود: ایمان محکم.۳. ویژگی آنچه دارای سنجیدگی و استواری است.۴. باوقار؛ متین.۵. [مقابلِ متشابه] آیهای که معنی آن واضح و آشکار است.۶. (قید) بهسختی؛ بهشدت.۷. مورد وثوق و اطمینان.
-
مقایسه
لغتنامه دهخدا
مقایسه . [ م ُ ی َ / ی ِ س َ / س ِ ] (از ع ، اِمص ) سنجیدگی میان دو چیز و دو چیز را باهم اندازه گرفتن و اندازه میان دو چیز و قیاس . (از ناظم الاطباء). مقایسة. سنجش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقایسة شود.- مقایسه کردن ؛ با یکدیگر سنجیدن ...
-
نکته سنجی
لغتنامه دهخدا
نکته سنجی . [ ن ُ ت َ / ت ِ س َ ] (حامص مرکب ) عمل نکته سنج . رجوع به نکته سنج شود : آنجا که درس و بحث جنون در میان بودنوبت به نکته سنجی مجنون نمی دهیم . طالب (از آنندراج ).|| سنجیدگی در سخن و دقت در آن . (ناظم الاطباء).