سوادالبطنلغتنامه دهخداسوادالبطن . [ س َ دُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) جگربند. (دهار). به عربی کبد است . (فهرست مخزن الادویه ) (مهذب الاسماء).
جگربندلغتنامه دهخداجگربند. [ ج ِ گ َ ب َ ] (اِ مرکب ) مجموع جگر و شش و دل را گویند خواه از انسان باشد و خواه از حیوانات دیگر و بعربی سوادالبطن خوانند. (برهان ) : یا بتشویق و غصه راضی شویا جگربند پیش زاغ بنه . سعدی .|| کنایه از فرزند.