شرابخوارگیلغتنامه دهخداشرابخوارگی . [ ش َ خوا / خا رَ / رِ ] (حامص مرکب ) باده پرستی . می پرستی . (ناظم الاطباء) : پیوسته به عشق و فساد و شراب خوارگی مشغول بودی با زنان و مطربان [ضحاک ]. (فارسنامه ٔ ابن البل
شرابخواریلغتنامه دهخداشرابخواری . [ ش َ خوا / خا ] (حامص مرکب )باده پرستی . می پرستی . (ناظم الاطباء) : سر در عشرت و شرابخواری و خلوتها ساختن فروبرد و به کام شهوت راندن مشغول شد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 42