نشانک تحلیلی، سیگنال تحلیلیanalytic signalواژههای مصوب فرهنگستانتابعی مختلط که بخشهای حقیقی و موهومی آن تبدیل هیلبرت یکدیگر بهشمار میآیند
نشانک مغناطیسی،سیگنال مغناطیسیmagnetic signalواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفة اندازهگیریشدهای از میدان مغناطیسی مشاهدهشده
پالایة نشانک تحلیلی،پالایة سیگنال تحلیلیanalytic signal filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوارزمی/ الگوریتم پردازش که سه گرادیان متعامد میدان مغناطیسی کل را برای بهدست آوردن نشانک تحلیلی/ سیگنال تحلیلی محاسبه میکند
روش نشانک تحلیلی،روش سیگنال تحلیلیanalytic signal methodواژههای مصوب فرهنگستانروشی بر پایة شیوههای مختلف پردازش براساس مفهوم نشانک تحلیلی/ سیگنال تحلیلی
شنگوللغتنامه دهخداشنگول . [ ش َ ] (ص ) سخت شادان و خرم . (آدمی ) سرخوش نیم مست . بانشاط. باروح . دل زنده . فیران . کسی که بر اثر خوردن شراب یا به علت توفیق یافتن در کار و پیروز شدن بر مشکلات خویش خوشحال و بانشاط شده باشد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). || شوخ و ظریف و زیبا. (برهان ). شوخ و زیبا.
شنگولدیکشنری فارسی به انگلیسیcheerful, frisky, frolicker, frolicsome, high-spirited, jaunty, jocosely, jocund, jolly, light, lively, merry, perky, rollicking, spirited, sprightly, tipsy
شنگوللغتنامه دهخداشنگول . [ ش َ ] (ص ) سخت شادان و خرم . (آدمی ) سرخوش نیم مست . بانشاط. باروح . دل زنده . فیران . کسی که بر اثر خوردن شراب یا به علت توفیق یافتن در کار و پیروز شدن بر مشکلات خویش خوشحال و بانشاط شده باشد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). || شوخ و ظریف و زیبا. (برهان ). شوخ و زیبا.
شنگولدیکشنری فارسی به انگلیسیcheerful, frisky, frolicker, frolicsome, high-spirited, jaunty, jocosely, jocund, jolly, light, lively, merry, perky, rollicking, spirited, sprightly, tipsy