شومیلغتنامه دهخداشومی . (اِ) (اصطلاح کشاورزی ) یک بغل غله که چاهخو ودشتبان هنگام برداشت و پیش از کوبیدن غله بردارند وآن پنج شش من تبریز غله است . (فرهنگ فارسی معین ).
شومیلغتنامه دهخداشومی .(حامص ) بدفالی . بدی و شرارت : شومی نفس ؛ شرارت نفس . (ناظم الاطباء). نحوست . اگرچه شوم مصدر است و حاجت به یای مصدری ندارد لیکن فارسیان در اواخر بعضی مصادر عربی که در محاوره ٔ خود بمعنی اسم فاعل و اسم مفعول مستعمل میکنند یای مصدری بطور فارسی زیاده میسازند، چنانکه خلاص خ
شومیفرهنگ فارسی معین(اِ.) یک بغل غله که چاهخو و دشتبان هنگام برداشت و پیش از کوبیدن غله بردارند و آن عبارت از 5 - - 6 من تبریز غله است .
تکنهشتsame asواژههای مصوب فرهنگستانبافت بهظاهر جداگانهای که با پژوهشهای بیشتر یکپارچگی و تعلق آن به بافتی دیگر روشن میشود
بازدیدکنندۀ یکروزهsame-day visitorواژههای مصوب فرهنگستانبازدیدکنندهای که شب در محل بازدید اقامت نمیکند
تدفین همجنسsame-sex burialواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تدفین دوتایی یا تدفین همجوار که در آن اجساد جنسیت یکسان دارند
ازدواج همجنسانsame-sex marriageواژههای مصوب فرهنگستانرابطهای طولانی و صمیمی و پایدار میان دو فرد همجنس که در برخی حوزههای قضایی و حقوقی به رسمیت شناخته شده است
شومیزیدنلغتنامه دهخداشومیزیدن . [ دَ ] (مص ) شیار و زراعت کردن زمین . (انجمن آرا). شیار کردن و تخم ریختن . (رشیدی ). زراعت کردن . (فرهنگ جهانگیری ). شیار کردن و زراعت نمودن . (برهان ).
شومیتلغتنامه دهخداشومیت . [ می ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) (از: شوم + یت مصدری ) نحوست . (ناظم الاطباء). رجوع به شوم و شومی شود.
شومیزیدنلغتنامه دهخداشومیزیدن . [ دَ ] (مص ) شیار و زراعت کردن زمین . (انجمن آرا). شیار کردن و تخم ریختن . (رشیدی ). زراعت کردن . (فرهنگ جهانگیری ). شیار کردن و زراعت نمودن . (برهان ).
شومیتلغتنامه دهخداشومیت . [ می ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) (از: شوم + یت مصدری ) نحوست . (ناظم الاطباء). رجوع به شوم و شومی شود.
خیشومیnasalواژههای مصوب فرهنگستانآوایی که در ادای آن مجرای گفتار در نقطهای مسدود گردد، ولی عبور هوا به خارج بدون برخورد با هیچ مانعی از راه بینی انجام شود