لغتنامه دهخدا
طامح . [ م ِ ] (ع ص ) زن که بی اجازت شوی در اهل خود رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن نافرمان . سرکش . (غیاث اللغات ). || زن نگرنده بسوی مردان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).- اِمراة طامح یا امراة طماحة؛ زن که بشهوت به مردان نگرد. زن چشم چران . || بلند از هر چیزی . (منتهی ا