عباییلغتنامه دهخداعبایی . [ ع َ یی ی ] (اِخ ) محمدبن یحیی العبایی سمرقندی ، مکنی به ابواحمد. وی از عبدالعزیزبن مرزبان روایت کند و علی بن ابراهیم بن نصرویه سمرقندی از وی روایت کند. (از اللباب ج 2 ص 111).
بوژی کِشندهtractive bogie, motored bogieواژههای مصوب فرهنگستانبوژی موتورداری که چرخ- محورهای آن هریک بهتنهایی یا بهطور مشترک ازطریق یک جعبهدنده به حرکت درمیآید
بوژی موتوردارpowered bogie, motor bogieواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بوژی که دارای نیروی محرک یا موتور است و معمولاً در قطارهای خودکِشَند به کار میرود
بوژیbogie 1, truckواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای شامل چهار یا شش چرخ که بهصورت جفت در زیر وسیلۀ نقلیۀ ریلی طویل نصب میشود و ازطریق لولایی مرکزی حرکت و انعطاف وسیلۀ نقلیۀ را در پیچها تسهیل میکند
بوژی خودفرمانself steering bogieواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بوژی که از اتصال انعطافپذیر مجموعۀ چرخـ محورها با قاب بوژی تشکیل میشود و جهت محورها را با شعاع انحنای پیچ هماهنگ میکند
بوژی سهتکهthree piece bogieواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بوژی متشکل از دو قاب کناری و یک تیر عرضی معلق
چادر عباییلغتنامه دهخداچادر عبایی . [ دَ / دُ رِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تربت حیدری ، چادِر عَبائی .چادری که از پارچه ٔ ابریشمی سیاه رنگ بر سر کنند.
بلیلانهفرهنگ فارسی عمیدبه روش بلال؛ مانند بلال: ◻︎ عبایی بلیلانه در تن کنند / به دخل حبش جامهٴ زن کنند (سعدی۱: ۱۲۶).
شانه زریلغتنامه دهخداشانه زری . [ ن َ / ن ِ زَ ] (ص مرکب ) که شانه از زر دارد. || اصطلاحاً پارچه و یا جامه ای که دوش آن زردوزی شده باشد.- عبای شانه زری ؛ عبایی که جانب دوش آن زرکش است . (یادداشت مؤلف ).
پلنگانهلغتنامه دهخداپلنگانه . [ پ َ ل َ ن َ / ن ِ ] (ق ، اِ) همانند پوست پلنگ یا به رنگ و مانند پوست پلنگ . ظاهراً عبایی صوفیان یا علما را بوده است : عبای پلنگانه در بر کنندبدخل حبش جامه ٔ زر کنند.سعدی (بوستا
چادر عباییلغتنامه دهخداچادر عبایی . [ دَ / دُ رِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تربت حیدری ، چادِر عَبائی .چادری که از پارچه ٔ ابریشمی سیاه رنگ بر سر کنند.