عراهیللغتنامه دهخداعراهیل . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) گروه بر سر خودگذاشته و بیکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الجماعة المهملة. (اقرب الموارد). ج ِ عرهول . (ناظم الاطباء).
عراهللغتنامه دهخداعراهل . [ ع ُ هَِ ] (ع ص ) تمام اندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب تمام اندام . (آنندراج ).
هروهللغتنامه دهخداهروهل . [ ] (اِ)کنجاره را گویند و آن نخاله و ثفل کنجد است که روغن آن را گرفته باشند. (برهان ). رجوع به کنجاره شود.
عرهوللغتنامه دهخداعرهول . [ ع ُ ] (ع اِ) واحد عراهیل . (ناظم الاطباء). مفرد عَراهیل است بمعنی جماعت و گروه مهمل و بی کار. (از اقرب الموارد). رجوع به عراهیل شود.
عزاهیللغتنامه دهخداعزاهیل . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عُزهول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عزهول شود. || به معنی عَراهیل است . (از منتهی الارب ). رجوع به عراهیل شود.