عید گرفتنلغتنامه دهخداعید گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) جشن گرفتن . برپاکردن عید. عید کردن . رجوع به عید و عید کردن شود.
شنبهی کردنلغتنامه دهخداشنبهی کردن . [ شَم ْ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عید گرفتن جهودان به شنبه . اِسبات . شنباذ. تشنبذ. (یادداشت مؤلف ). در روز شنبه درآمدن و به اعمال آن عمل کردن و تعطیل کردن در کارها. (ناظم الاطباء).
عید کردنلغتنامه دهخداعید کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عید گرفتن . جشن به پا کردن . || عید فطر و یا اضحی گرفتن : چرخ بر من عید کرد و هر مهم ماه نو صاع تهی بنمود و بس . خاقانی .بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ماهرچه فربه دید ناگه کش
افصاحلغتنامه دهخداافصاح . [ اِ ] (ع مص ) برآمدن مرد از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خارج شدن و خلاص مرد از چیزی . (از اقرب الموارد). || بفصاحت سخن گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چیره زبان شدن . (یادداشت مؤلف ). || بی کفک گردیدن شیر یا منقطع شدن فله ٔ آن . (منتهی الا
عیدفرهنگ فارسی عمیدهر روزی که در آن یادبودی از خوشی و شادی برای گروهی از مردم باشد؛ روز جشن؛ جشن.⟨ عید اضحی: =⟨ عید قربان⟨ عید صیام: [قدیمی] =⟨ عید فطر⟨ عید غدیر: از اعیاد شیعیان، مطابق با ۱۸ ذیالحجه که در این روز پیامبر اسلام علیبن ابیطالب را به جانشینی خود تعیین کرد.<br
عیدلغتنامه دهخداعید. (ع اِ)خوی گرفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || هرچه بازآید از اندوه و بیماری و غم و اندیشه و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || موسم . (اقرب الموارد). || روز فراهم آمدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطبا
پورت سعیدلغتنامه دهخداپورت سعید. [ پ ُ س َ ] (اِخ ) بندر سعید. نام شهریست بمصر در منتهای شمالی کانال سوئز بین بحر سفید و دریاچه ٔ منزله ، واقع در 176 هزارگزی شمال شرقی قاهره . دارای 25000 تن سکنه و لنگرگاه مصنوعی بسیار زیبا و کوچه
خاقان سعیدلغتنامه دهخداخاقان سعید. [ ن ِ س َ ] (اِخ ) لقب شاهزاده شاهرخ میرزا ابن امیر تیمور گورکان است رجوع به مجالس النفائس ص 124 و 314 و حبیب السیر چ تهران ص 182 و 183
خالد سعیدلغتنامه دهخداخالد سعید. [ ل ِ دِ س َ ] (اِخ )رجوع به خالدبن سعیدبن عاص بن امیةبن عبد شمس شود.
خان سعیدلغتنامه دهخداخان سعید. [ س َ ] (اِخ ) نام یکی از پسران «امیر حسن بن امیرمسلا» است . وی در اختلاف دفعه ٔ ثانی بین امیرتیمور گورکان و امیرحسین با یکی از برادرانش بنام نوروزسلطان بقتل رسید و دو برادر دیگرش به اسامی جهان ملک و خلیل به هندوستان گریخته در غربت متوجه عالم آخرت شدند. (از حبیب الس
چقا سعیدلغتنامه دهخداچقا سعید. [ چ َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان 5 بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان که در 3هزارگزی جنوب خاوری هرسین و یکهزارگزی جنوب شوسه ٔ هرسین و خرم آباد واقع است . دشت و سردسیر است و