غانذلغتنامه دهخداغانذ. [ ن ِ ] (ع اِ) نای گلو و مخرج آواز. (منتهی الارب ). جای برآمدن صوت . (قطر المحیط).
چغنتلغتنامه دهخداچغنت . [ چ َ ن ُ ] (اِ) بمعنی چغیت است که پشم و پنبه باشد که در میان نهالی و لحاف و قبا و مانند آن کنند و بعربی «حشو» گویند. (برهان ) (آنندراج ). حشو و چغبت . (ناظم الاطباء). چغنست . چغنوت . و رجوع به چغبت و چغنست و چغنوت شود.
چغندلغتنامه دهخداچغند. [ چ َ / چ ُ غ َ ] (اِ) موی را گویند که در پس سر گره کرده باشند. (برهان ) (آنندراج ). موی را گویند که بر قفا گره کرده باشند. (آنندراج ). موی که در پس سر گره کرده باشند.(ناظم الاطباء). موی سر که بر قفا گره زده باشند.