لغتنامه دهخدا
غشیان . [ غ َ ش َ ] (ع مص ) غشیان با تازیانه ؛ زدن با آن . (از اقرب الموارد). به تازیانه زدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || غشیان به کسی ؛ آمدن نزدیک وی . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یا از فوق آمدن کسی را. (منتهی الارب ). آمدن (مصادر زوزنی ). || غشیان با زن ؛ مجا