قعرطةلغتنامه دهخداقعرطة. [ ق َ رَ طَ ] (ع مص ) باز کردن بنا و ویران ساختن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
باز کردنلغتنامه دهخداباز کردن . [ ک َدَ ] (مص مرکب ) گشودن . گشادن . (ناظم الاطباء). منفرج کردن . فراز کردن . وا کردن . مقابل بستن : آن کس که بر امیر در مرگ باز کردبر خویشتن نگر نتواند فراز کرد. ابوشکور.باز کردم در و شدم به کده در