لایضر و لاینفعلغتنامه دهخدالایضر و لاینفع. [ ی َ ض ُرْ رُ وَ ی َ ف َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + و + یضر + لاینفع) بی سود و زیان . که نه زیان و نه سود دارد.
لادرلغتنامه دهخدالادر. (اِخ ) از شهرهای مکران . میان آن و سیستان سه روزه راه است . (معجم البلدان ). محلی به مشرق لارستان .
لادگرلغتنامه دهخدالادگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه چینه کشد. آنکه دیوار برآرد. بنّا : نارون درختی باشد سخت و بیشتر راست بالا و چوب او از سختی که بودبیشتر به دست افزار لادگران کنند. (لغت نامه ٔ اسدی ).
لاضیرلغتنامه دهخدالاضیر. [ ض َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) (از: لا + ضمیر) به معنی باکی نیست و ضرری نیست . لاضیر علیکم ؛ ای لاضَرَر فی تأخیر الصلوة بالنّوم . (منتهی الارب ) : قالوالاضیر انا الی ربنا منقلبون . (قرآن 50/26)؛ (یعنی باکی نیست و پر
لالغتنامه دهخدالا. (ع حرف ) نه . نی . بی . نا: لاعلاج ، ناگزیر. لابد، ناچار. مقابل نعم : از کرم و نعمت و آلای اوکس نشنیده ست ز لب لای او. منوچهری .گفت لا و لا کرامة. (تاریخ بیهقی ص 369).مادر