مسبرةلغتنامه دهخدامسبرة. [ م َ ب َ رَ ] (ع مص ) مصدر میمی است فعل سبر را. سَبْر. میل به جراحت فروبردن تا غور آن معلوم شود. (منتهی الارب ). || آزمودن و امتحان کردن . (منتهی الارب ). و رجوع به سَبر شود.
مسبرةلغتنامه دهخدامسبرة. [ م ِ ب َ رَ ] (ع اِ) مخبرة. (اقرب الموارد). منوال و طور و قاعده و طریقه و روش . (ناظم الاطباء).
مسبرلغتنامه دهخدامسبر. [ م َ ب َ ] (ع اِ) محل آزمایش و اختبار و آگاهی از چیزی . (منتهی الارب ). || آنچه از علامت و نشان شناخته شود: حمدت مسبره و مخبره . (اقرب الموارد).