کنمةلغتنامه دهخداکنمة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) زخم و جراحت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
قنمةلغتنامه دهخداقنمة. [ ق َ ن َ م َ ] (ع اِ) بوی بد روغن و چربش و زیت و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
قنمةلغتنامه دهخداقنمة. [ ق َ ن ِ م َ ] (ع ص ) بوی گرفته از بوی بد روغن زیت و نحو آن . گویند:یده قنمة من الزیت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کنامگاهلغتنامه دهخداکنامگاه . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) چراگاه دواب : و چهارصد گزی زمین ... و به عهد ملک سعید اردشیر کنامگاه اسبان تازی او بود. (تاریخ طبرستان ).