ملاغملغتنامه دهخداملاغم . [ م َ غ ِ ] (ع اِ) گرداگرد دهن . واحد آن ملغم . (مهذب الاسماء). گرداگرد درون دهان . لم یسمع لها بواحدة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن قسمت از اطراف دهان که زبان بدان برسد. مَلغَم . (از اقرب الموارد).
ملغملغتنامه دهخداملغم . [ م َ غ َ ] (ع اِ) گرداگرد دهن . ج ، ملاغم . (بحر الجواهر). گرداگرد دهن که زبان به آن برسد. و در لسان آرد: دهان و بینی و آنچه گرداگرد آن است . ملاغم . (از اقرب الموارد).
ملغملغتنامه دهخداملغم . [ م ُ غ َ ] (ع ص ) به جیوه آمیخته (زر و فلزات دیگر). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). فلزی که با جیوه ترکیب شده باشد. و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ملغملغتنامه دهخداملغم . [ م َ غ َ ] (معرب ، اِ) روغن مالی بر اعضاء و مرهم نهادگی بر زخم . (ناظم الاطباء). و رجوع به ملعم شود.
ملغمدیکشنری عربی به فارسیالياژ جيوه باچند فلز ديگرکه براي پرکردن دندان و ايينه سازي بکار ميرود , ترکيب مخلوط , ملقمه
ملغملغتنامه دهخداملغم . [ م َ غ َ ] (ع اِ) گرداگرد دهن . ج ، ملاغم . (بحر الجواهر). گرداگرد دهن که زبان به آن برسد. و در لسان آرد: دهان و بینی و آنچه گرداگرد آن است . ملاغم . (از اقرب الموارد).
تلغملغتنامه دهخداتلغم . [ ت َ ل َغ ْ غ ُ ] (ع مص ) خوشبوی آلودن در ملاغم دهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ملاغم جنبانیدن وقت سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و مَلاغِم گرداگرد درون دهان . (آنندراج ). قال ابن اعرابی قلت
ملامجلغتنامه دهخداملامج . [ م َ م ِ ] (ع اِ) گرداگرد اندرون دهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه گرداگرد دهان است . مَلاغِم . (از اقرب الموارد).
متلغملغتنامه دهخدامتلغم . [ م ُ ت َ ل َغ ْ غ ِ ] (ع ص ) آن که ملاغم جنباند وقت سخن گفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کسی که گرداگرد درون دهان را وقت سخن گفتن می جنباند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلغم شود.
پیرامنلغتنامه دهخداپیرامن . [ م ُ / م َ ] (اِ) پیرامون . اطراف و گرد چیزی . حوالی .حول . گرداگرد چیزی . (اوبهی ). دوروبر. دوره . دور. گرد. دورتادور. جوانب . گردبرگرد : زرنگ شهری با حصار است و پیرامن او خندق است . (حدود العالم ).گفتم