مناسباتلغتنامه دهخدامناسبات . [ م ُ س َ ] (ع اِ) ج ِ مناسبة. رجوع به مناسبة شود. || روابط. پیوستگیها.
مناصبتلغتنامه دهخدامناصبت . [ م ُ ص َ / ص ِ ب َ ] (از ع ، اِمص )مناصبة. جنگ و دشمنی آشکار کردن . جنگ کردن . جنگ . محاربه : محاربت ترتیب داد و مستعد کار شد و روی به مناصبت آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ت
منسبتلغتنامه دهخدامنسبت . [ م ُ س َ ب ِ ] (ع ص ) خرما که بیشتر از وی پخته باشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). رطبی که بیشتر آن رسیده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به انسبات شود.
مناسبتلغتنامه دهخدامناسبت . [ م ُ س َ / س ِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) موافقت و پیوستگی و علاقه و ارتباط و مشابهت . (ناظم الاطباء). مناسبة : اما اصل دوستی را که بنابر مناسبت بود منقطع نکند. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص <span class="hl" dir="ltr