منهلکلغتنامه دهخدامنهلک . [ م ُ هََ ل ِ ] (ع ص ) درهلاک اندازنده . (غیاث ). آنکه خود را در مخاطره و هلاک می اندازد. (ناظم الاطباء).
منهلاکلغتنامه دهخدامنهلاک . [ م َ هَِ ] (ص ) فقیر و درویش . (لسان العجم شعوری ج 2 ورق 371 الف ) : در جهان هر که منهلاک شوداز سؤال و حساب پاک شود.(از شعوری بدون ذکر نام شاعر