میپیچاندگویش خلخالاَسکِستانی: pičânə دِروی: pe.pič.ə شالی: pičânə کَجَلی: mi.pičân.e/iya کَرنَقی: pičâmənə کَرینی: pičâmənə کُلوری: pipičə گیلَوانی: vepüčə لِردی: pičânə
میپیچاندگویش کرمانشاهکلهری: pe:čene:d گورانی: pe:čene:d سنجابی: pe:čene:d کولیایی: ape:čene:d زنگنهای: pe:čene:d جلالوندی: mape:čene: زولهای: mape:čene: کاکاوندی: mape:čene: هوزمانوندی: mape:čene:
نقاط همآیندcollocation pointsواژههای مصوب فرهنگستانشماری متناهی از نقاط دامنة جواب مسئلة مقدار آغازی (initial value) که در آنها مقادیر جواب مسئله و جواب تقریبی برابرند
پیایند میانیmid-seral stageواژههای مصوب فرهنگستانمرحلۀ میانی حیات یک تودۀ جنگلی از کامل شدن تاجپوشش تا رسیدن به ابعاد تجاری
پیچانندهلغتنامه دهخداپیچاننده . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) که پیچاند. آنکه پیچاند. خماننده . گرداننده . بپیچ و تاب دارنده .
رویهپیچorbitread machineواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی مرکب از یک رانشگر (extruder) و پیچنده که نوار لاستیکی خام را به دور مَنجید میپیچاند تا رویۀ کاملی تشکیل شود
عنان پیچفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه عنان اسب را میپیچاند.۲. [مجاز] سوار ماهر: ◻︎ عنانپیچ و اسپافکن و گرزدار / چو من کس ندیدی به گیتی سوار (فردوسی: ۱/۲۳۱).