نفهمیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ، متحیر بودن، ازدرکچیزی عاجز بودن، درشگفت بودن، تو[یِ] باغ نبودن، ندانستن درست نشنیدن
لايدرکدیکشنری عربی به فارسیديده نشدني , غير قابل مشاهده , جزءي , غير محسوس , تدريجي , نفهميدني , درک نکردني
imperceptibleدیکشنری انگلیسی به فارسیناشناخته، غیر قابل مشاهده، غیر محسوس، تدریجی، دیده نشدنی، درک نکردنی، جزئي، نفهمیدنی