نوکاءلغتنامه دهخدانوکاء. [ ن َ ] (ع ص ) زن گول . (آنندراج ). تأنیث انوک است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به اَنوَک شود.
نیوکولغتنامه دهخدانیوکو. [ وَ ] (ص ) نیکو. (فرهنگ فارسی معین ) : و که نیوکوتر از خدای و از دین او. (تفسیر طبری ج 1 ص 104 از فرهنگ فارسی معین ).
نوکیانلغتنامه دهخدانوکیان . [ ن َ ] (اِخ )دهی است از دهستان طارم بالا بخش سیروان شهرستان زنجان ، در 102 هزارگزی شمال غربی ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 426 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و
نوکیانلغتنامه دهخدانوکیان . [ ن َ ] (اِخ )دهی است از دهستان طارم بالا بخش سیروان شهرستان زنجان ، در 102 هزارگزی شمال غربی ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 426 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و