کمناءلغتنامه دهخداکمناء. [ ک ُ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کمین ، به معنی قوم پنهان نشیننده به قصد دشمن در جنگ . (آنندراج ). ج ِ کمین . (اقرب الموارد).
قمناءلغتنامه دهخداقمناء. [ ق ُ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قمین بمعنی سزاوار. (اقرب الموارد). رجوع به قمین شود.
سکوی زمینی جمعآوری اطلاعات، سکوی زمینی جمعآوریground collection platformواژههای مصوب فرهنگستان← سکوی ثابت جمعآوری اطلاعات
زمنیلغتنامه دهخدازمنی . [ زَ نا ] (ع ص ، اِ) ج ِ زمین . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). و رجوع به زمین (بر جای مانده ) شود.