هقولغتنامه دهخداهقو. [ هََ ق ْوْ ] (ع مص )بیهوده گفتن . || هذیان دراییدن . || افسرده و تباه کردن دل کسی را. (منتهی الارب ).
هاکی با چرخroller hockey, rink hockey, quad hockeyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بازی شبیه به هاکی روی یخ که با چرخسره و چوب هاکی بین دو تیم پنجنفره بازی میشود
هاکی سالنیindoor hockeyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی هاکی در فضایی سرپوشیده با ابعاد 44 در 22 متر که بین دو تیم ششنفره انجام میشود
هاکی میدانیfield hockeyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بازی میدانی که در آن تیمهای یازدهنفره با چوبی سرکج به گوی ضربه میزنند تا آن را وارد دروازۀ حریف کنند متـ . هاکی روی چمن هاکی hockey
هاکی روی یخice hockeyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی هاکی که بر روی یخسُرگاه بازی میشود و در آن بازیکنانِ مجهز به یخسره و چوب هاکی سعی میکنند سیلندرها را وارد دروازۀ حریف کنند
هقورلغتنامه دهخداهقور. [ هََ ق َوْ وَ ] (ع ص ) دراز گنده اندام گول . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هقوغلغتنامه دهخداهقوغ . [ هَُ ] (ع مص ) سست شدن از گرسنگی یا از بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
درائیدنلغتنامه دهخدادرائیدن . [ دَ دَ ] (مص ) گفتن . (غیاث ). لائیدن . دراییدن : روز کاین از شب بشنید شد آشفته و گفت خامشی کن چه درائی سخن نامحکم . اسدی .شرف مرد به علمست شرف نیست به سال چه درائی سخن یافه همی خیره به خیر. <p c
هقورلغتنامه دهخداهقور. [ هََ ق َوْ وَ ] (ع ص ) دراز گنده اندام گول . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هقوغلغتنامه دهخداهقوغ . [ هَُ ] (ع مص ) سست شدن از گرسنگی یا از بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).