هنالکلغتنامه دهخداهنالک . [ هَُ ل ِ ک َ ] (ع ق مرکب ) آنجا. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). اسم اشاره برای مکان دور،مرکب از هنا + ک خطاب + لام برای افاده ٔ بعد مکان .
هنیئالکفرهنگ فارسی عمیدگوارا باد برتو: ◻︎ سخن این به آن هنیئاًلک / پاسخ آن به این که بادت نوش (هاتف: ۴۹).
هُنَالِکَفرهنگ واژگان قرآنآنجا - آن زمان (هنالک اسم اشاره است و مخصوص اشاره به دور است دور از جهت زمان يا دور از جهت مکان )
انگلکلغتنامه دهخداانگلک . [ اَ گ ُ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر انگل . اَنگُل ، انگشت کوچک . رجوع به انگل و انگولک کردن شود.
انگولکفرهنگ فارسی عمید= ⟨ انگولک کردن⟨ انگولک کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]۱. دستکاری کردن، با چیزی ور رفتن.۲. مزاحم کسی شدن؛ به کسی آزار رساندن.
هُنَالِکَفرهنگ واژگان قرآنآنجا - آن زمان (هنالک اسم اشاره است و مخصوص اشاره به دور است دور از جهت زمان يا دور از جهت مکان )
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش َ ] (معرّب ، اِ) معرب چتر : والسلطان هنالک یعرف بالشتر الذی یرفع فوق رأسه و هوالذی یسمی بدیار مصر، القبة و الطیر. (ابن بطوطة).