هنرهای تجسمیplastic arts, visual artsواژههای مصوب فرهنگستانهنرهایی که آثار آنها بخشی از فضای دوبعدی یا سهبعدی را اشغال میکنند
هنرهای تزیینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تزیینی، باغسازی، آرشیتکتور، دکوراسیون داخلی، مجسمهسازی، هنرنقاشی گلسازی، منبت کاری، خاتمکاری، تذهیب، مطلاسازی، نقرهکاری، افشانزنی، مقرنسکاری، مشبککاری، معرقکاری، ترصیع هنرهای آرایشی
نقشمایهواژهنامه آزاداشکال و نقشهای ساده شده که به صورت هندسی در هنرهای تجسمی و صنایع دستی مورد استفاده قرار میگیرد. این واژه در هنرهای تجسمی معادل واژهی انگلیسی Motif میباشد.
عنصرelement 2واژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] مادۀ ساختهشده از اتم با عدد اتمی یکسان [هنرهای تجسمی] جزء غیرقابلتجزیهای که هنرمند در آفرینش اثر هنری به کار میگیرد