واجدا کردنلغتنامه دهخداواجدا کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . مشخص نمودن . علیحده کردن . واجده کردن . (ناظم الاطباء).
وازدیلغتنامه دهخداوازدی . [ زَ ] (اِخ ) اسحاق بن ابراهیم الوازدی مکنی به ابومحمد که از ابوحفص بن حفص الباهلی و سعیدبن هاشم الکاغذی وجز آنان روایت کند و از او بکربن مسعودبن الحسن بن الورادالفرنکدی و جز وی روایت دارد. (لباب الانساب ).
واجدا کردنلغتنامه دهخداواجدا کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . مشخص نمودن . علیحده کردن . واجده کردن . (ناظم الاطباء).
دگرگردان واجدایشsegregation distorter, SDواژههای مصوب فرهنگستانژن یا عامل دیگری که نسبت واجدایش دگرهها را بر هم میزند
دگرگردی واجدایشsegregation distortionواژههای مصوب فرهنگستانبر هم خوردن نسبت واجدایش دگرههای ناجورتخم، که معمولاً براثر ناهنجاریهای کاستمانی رخ میدهد
واجدا کردنلغتنامه دهخداواجدا کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . مشخص نمودن . علیحده کردن . واجده کردن . (ناظم الاطباء).