لغتنامه دهخدا
پایندان . [ ی َ ] (اِ) پذرفتار. ضامن . کفیل . (تفلیسی ) (مهذب الاسماء) (دهار) (مَج ). غریز. (کنز اللغات ). پایندانی کننده . (کنز اللغات ). زعیم . (مج ) (مهذب الاسماء). قبیل . ضمین . حمیل : گفتم اگر این مال امروز نتواند داد مهتری وثیقه و پایندان بستانم