پرگانلغتنامه دهخداپرگان . [ ] (اِخ ) (دیه ...) بر مسافت قلیلی از مشرق قیر است و آنرا قلعه ٔ پرگان نیز گویند.
اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
بُرقوزنیreamواژههای مصوب فرهنگستانتمیز کردن سطح آسیبدیده یا سوراخشده پیش از تعمیر کردن یا پنچرگیری
باران آتشفشانیvolcanic rainواژههای مصوب فرهنگستانبارانی که پس از فوران آتشفشان براثر میعان بخارهای همراه فوران میبارد متـ . باران فورانی eruption rain
سنگ ورگانلغتنامه دهخداسنگ ورگان . [ س َ گ ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگ برگان . (آنندراج ). رجوع به سنگ برکان و پرگان و برگان شود.